نه راه و رسم درون گرایی قرون وسطایی می تواند بیماریهای بشریت گرفتار نومیدی را درمان کند و نه ملی گرایی و جامعه گرایی ملحدانه جدید.
بی شک زمان حاضر یکی از دورانهای بحرانی بزرگ تاریخ فرهنگ جدید است. جهان نو نیازمند تجدید حیات زیست شناختی است و دین که در تجلیات برتر خود نه جزمیگری و تعبد است و نه تشریفات و کاهن بازی، تنها عاملی است که می تواند از لحاظ اخلاقی انسان جدید را برای تحمل بار مسولیت سنگینی که پیشرفت علم جدید مستلزم آنست آماده سازد و به او آن ایمانی را بازگرداند که با آن بتواند شخصیتی برای خود در این جهان کسب کند و برای پس از این جهان نگاه دارد.
آدمی تنها با ترقی کردن و رسیدن به بینش جدیدی از آغاز و انجام خویش و دانستن اینکه از کجا آمده و به کجا خواهد رفت می تواند بر اجتماعی پیروز شود که انگیزه آن کارهای رقابتی غیر انسانی است و تمدنی را براندازد و آنرا نو کند که به علت تضاد درونی میان ارزشهای دینی و سیاسی وحدت خود را از دست داده است.
اقبال لاهوری، احیای فکر دینی در اسلام - ص ۲۱۳