... در شرایط کنونی، قبل از هر چیز ما باید موقعیت کنونی خود را تشخیص دهیم. مهمترین مسئلهی جامعهی کنونی ما این است: ما ایرانیان امروز دچار نوعی توهمایم. ما هنوز صورت مسئلهی اصلی خویش را تشخیص ندادهایم. ما متوهمانه خود را یک قدرت برمیشماریم در حالی که به ضعیفترین مراحل تاریخ خود سوق یافتهایم. ما به منابع قدرت مدرن دسترسی نداریم لیکن بر اساس نوعی توهم میپنداریم که با شعارها و رجزخوانیهای سیاسی میتوانیم در برابر قدرت واقعی تمدن غرب که بر اساس منابع قدرت مدرن، یعنی تکنولوژی، عقلانیت تکنولوژیک و نظام عقلانی سازمان اجتماعی کار، شکل گرفته است، ایستادگی کنیم. هنوز نگاه ما به شکاف و فاصلهی عظیم خودمان با جوامع مدرن کنونی گشوده نشده است و تصور میکنیم این شکاف به این سادگی پرشدنی است. نمیگویم این شکاف بههیچوجه و علیالاصول عبورکردنی نیست، اما مخالفتم با این توهم است که ما با جدی نگرفتن تفکر اصیل و با حاکمیت بخشیدن به پوپولیسم، عوامزدگی و عوامگرایی و با انحصارطلبی، همهی سرمایههای مادی و معنوی و انسانی را به نابودی کشاندهایم و از حل سادهترین مسائل زندگی روزمرهی خویش واماندهایم و از بالاترین سطح تورم جهان برخورداریم و تودهها را در زیر بار فشار زندگی له و نابود کردهایم. آنگاه از تأسیس تمدن نوین اسلامی، دینیسازی علوم جدید و اسلامیسازی علوم انسانی و مدیریت جهانی و... سخن میگوییم! بنابراین، نخستین گام ما برای برونشد از وضعیت کنونی باید مبارزه برای خروج از توهم و دیدن واقعیات موجود جهان و واقعیات خودمان باشد. تا ارادهی معطوف به فهم واقعیات جهان و واقعیات خودمان- همانگونه که هست و نه آنگونه که میخواهیم باشیم یا وانمود میکنیم که هستیمــ در ما شکل نگیرد از روند انحطاط رهایی نخواهیم یافت. ما هنوز به مرحلهی طرح پرسشهای راستین سوق نیافتهایم و با طرح شبهمسائل به جای مسائل حقیقی مسیر خویش را به بیراههتر از پیش سوق میدهیم.
بیژن عبدالکریمی