روشنفکری دینی

سیری در روشنگریهای نجات بخش

روشنفکری دینی

سیری در روشنگریهای نجات بخش

 

 

ما منابع غنى اسلام یعنى قرآن و سنت و سیره پیامبر و اهل بیت را در اختیار داشتیم که نه تنها کلیات را بیان کرده اند بلکه به ریزترین جزئیات هم اشاره داشته اند مثل اخلاق در خانه، اخلاق اقتصادى، اخلاق جنسى، اخلاق سیاسى، اخلاق در تعلیم و تربیت، اخلاق در پوشش...

به نظر من اگر در شرق و غرب عالم راجع به اخلاق کلى گویى کرده باشند، در سنت ما، مبانى، کاملاً دقیق و جزئیات کاملاً روشن است. 
منتهى ما مثل بچه پولدارهایى می مانیم که خاطرشان جمع است که حساب بانکى شان پر از پول است و دیگر زحمتى براى برنامه ریزى و کار و تلاش و نظم نمی کنند و چشم بسته دست می کنند توى جیب بابا و یک چیزى برمی دارند. 

این غناى منابع فکرى ما، باعث تنبلى ما شده، تنبلى روحانیت، تنبلى دانشگاه و حوزه، تنبلى رسانه ها و ما مفت خور بار آمده ایم. 
مثل اقتصادمان که خاطرمان جمع است نفت داریم و این نفت رفو می کند تمام ضعف هاى مدیریتى ما را و هر کجا کم می آوریم دلمان به آن خوش است. 

در مباحث فلسفى و نظرى و اخلاق و حقوق و اقتصاد هم، هر جا که باید بنشینیم و فکر کنیم و عرق بریزیم و بحث و مناظره کنیم و بی خوابى بکشیم و بنویسیم و تحقیق کنیم و پاسخگو باشیم، می گوییم ولش کن آقا! این ها که هست ... 
این است حکایت تنبلى و مفت خورى اى که بر ما در حوزه اندیشه حاکم شده. 
مثلاً می خواهیم راجع به اخلاق صحبت کنیم، یک ربع قبل از جلسه دست مى کنیم و یک کتاب را از کتابخانه برمی داریم و با خود می گوییم خیلى خوب، من همین حدیث را که بخوانم و معنا کنم، دیگر بس است. واقعاً هم بس است، اما این باعث شده که ما دیگر فکر نمی کنیم. 
ما از نظر نظریه پردازى در بستر بسیارى از علوم، در یکى دو قرن اخیر عقیم شده ایم. مغزها تعطیل شده و تار عنکبوت بسته و همه به مرخصى رفته اند. 
نتیجه اش این شده که وقتى می خواهیم از اخلاق دینى صحبت کنیم، مجبوریم فقط کلیات را بگوییم و یا آیه و حدیث را فقط ترجمه کنیم. تازه همان را هم درست ترجمه نمی کنیم و همه ابعاد حدیث را خودمان نمى فهمیم که به بقیه بگوییم.

این را به شما بگویم، تا کسى نفهمد که چه نظریاتى در غرب و شرق، قدیم و جدید درباره اخلاق گفته شده،  اهمیت احادیث اخلاقى ما را متوجه نمی شود. 
نمى فهمد که این روایت، این سنت و روش، پاسخ پانزده مکتب اخلاقى را در دنیا دارد می دهد. 
این ها را نمی فهمیم، درست مثل بچه اى با الماس گران بهایى در دست که دارد با آن تیله بازى می کند.

حسن رحیم پور ازغدی،  انسان شدگى 

 

۰ نظر ۲۱ اسفند ۹۸ ، ۱۱:۱۹

 

از آنجا که هدف اساسی دین، تغییر شکل دادن و رهبری حیات درونی و بیرونی آدمیست، حتی بیش از جزمیات علمی نیازمند آنست که اصول اولیه اش بر بنیانی عقلانی بنا شده باشد.

محمد اقبال لاهوری،
احیای فکر دینی در اسلام، ص ۴

 

۰ نظر ۲۱ اسفند ۹۸ ، ۱۱:۱۶

اگر جامعه ی ما به نحو طبیعی پیش می رفت و در سیاست های داخلی ما نوعی انحصارگری دینی وجود نداشت، بخشی از تلاش های روشن فکران ما منحصر به "نقد غرب" می شد؛ اما این استبداد انحصارگرایانه، فضای حیاتی را سرکوب کرد؛ در نتیجه شایگانی که "آسیا در برابر غرب" می نوشت، "زیر آسمان های جهان" را می نویسد. در واقع تمام متفکران ما یک نوع تغییر جهت دادند؛ چراکه احساس کردند فضا یک فضای بسیار فشارآوریست. من عبدالکریمی به جای آنکه تلاش خودم را به نقد تمدن کنونی معطوف کنم، بخشی از مواجهه ام با نادانی و جهالتیست که در ساختارهای درونی، دارد من را خفه می کند! و من به جای آنکه این انرژی را صرف نزاع با نیهیلیسم و سکولاریسم آشکار غربی کنم، ناچارم با بنیادگرایی ای که در جامعه ی ما وجود دارد به مبارزه بپردازم.
 هنوز در جامعه ی ما سیاست بیش از اندازه گستاخ است و تا زمانی که سیاست حد و حدود خود را نفهمد، در جامعه ی ما جهال بیش از اهل فرهنگ و اهل تفکر سخن می گویند. در کشوری که یک جوان بیست و سه ساله در وزارت ارشاد، جلوی چاپ کتاب رئیس فرهنگستان علوم -که از معدود فلاسفه ی قرن حاضر است- را می گیرد، معلوم است که فرهنگ جدیتی ندارد.

بیژن عبدالکریمی
تمدن اسلامی، واقعیت یا پندار؟

 

۰ نظر ۲۱ اسفند ۹۸ ، ۱۱:۱۴

سمتی که روشنفکری دینی ایرانی برگزیده، تأمین “معنویت” برای قشرهای مرفهی است که دینشان را دارند، در عین حال نوگرا هم هستند. با این خوراک معنوی، آنها می‌توانند در چارچوب “عقل سلیم”، سنتی و محافظه‌کار و همزمان نوجو و گشوده به جهان باشند. آماج آنها یک اسلام شیک است؛ سفارش آنها به روشنفکران اُرگانیکِ خود فرآوردن چنین اسلامی است. در معنویت نو، امکانی برای تراپی وجود دارد به منظور غلبه بر شوک اسلام “مستضعفین”. ایدئولوژی و رادیکالیسم دینی و انقلابی‌گری کوبیده می‌شوند، اما نه به خاطر خیانت اینها به آرمان‌هایی که توده محروم را برانگیخته بود، بلکه به بهای از دست رفتن حس نسبت به نابرابری‌های اجتماعی و فلاکت مردمی که هنوز فکر می‌کنند اسلام راه نجات آنهاست.
در ایران جای یک جریانِ مذهبیِ ترقی‌خواهِ عدالت‌جویِ دموکرات به شدت خالی است. غیرمذهبی‌ها نمی‌توانند جای خالی چنین نیرویی را پر کنند. در غیاب این نیرو پوپولیسم و فاشیسم مذهبی قدرت می‌گیرد. روشنفکری دینی، به خاطر پشت کردن به سنت چپ مذهبی و همدستی درکوبیدن آن، تا حدی مسئول این وضعیت است.

گردش به راست، به بهای فقر نظری روشنفکری دینی تمام شده است. تفسیرهای دلبخواه، عرفان‌زدگی و موعظه‌های اخلاقی، شاخص کارهای اخیر این جریان است. 
 فانتزی، قصه‌گویی، کلی‌بافی‌هایی در باره حق و اخلاق و برخی تفسیرهای گزینشی با شگردهای شناخته‌شده توجیه‌گری، جای تلاش برای یک نقد رهایی‌بخش را گرفته‌اند، نقدی که سنجه داوری در باره آن نه این است که آیا محدوده دین را در هم می‌شکند، بلکه این است که تا چه حد صمیمیت و جدیت در دفاع از آزادی و ادراک همدلانه “آه ستمدیدگان” در آن متبلور است.
هرمنوتیکی که بر پدیدارشناسی رنج انسانی و درک رنجگاه‌های تاریخی متکی نباشد، واقعیت‌گریز است و چیزی جز ماشین تولید متن‌های تهی از محتوا اما سرشار از لفّاظی نیست.

محمد رضا نیکفر، سرانجام روشنفکری دینی

 

۰ نظر ۲۱ اسفند ۹۸ ، ۱۱:۰۵

در کشور ما چون مسوولان معمولا غیرمسوول هستند و همه تقصیرها به عهده روشنفکران است، ما روشنفکران باید مسوولیت را به عهده‌گیریم. یکی از ویژگی‌های جامعه ما این است که هیچ کس پاسخ نمی‌دهد و همه معترض‌اند. یعنی اگر نزد مسوولان بروید، از ما علمی‌تر و بهتر و همایشی‌تر مشکلات را می‌گویند و خودشان را با وضع موجود مخالف‌تر می‌دانند. بنابراین یک عنصر مسوول باید باشد و ما باید مسوول باشیم. یعنی از نظر اخلاقی روشنفکر مسوول‌ترین عنصری است که در میان عناصر غیرمسوول بوده و از اول مشروطه تاکنون تمام تاکتیک‌های روشنفکران اشتباه بوده و روشنفکران باید این مسوولیت را بپذیرند. زیرا اگر نیروهای آگاه جامعه مسوولیت را نپذیرند و خودشان را نقد نکنند، چگونه انتظار دارند از نیروهای مستبد پاسخ طلب کنند. بنابراین نیازمند بازتعریف روشنفکری هستیم.

احسان شریعتی

 

۰ نظر ۲۱ اسفند ۹۸ ، ۱۱:۰۲

ویل دورانت یک آدم ضد دین و مذهب است؛ یک تحقیقی کرده است که ارزش بسیار دارد. می‌گوید: دین صد جان دارد، یک دفعه می‌کشندش باز زنده می‌شود، دو دفعه می‌کشندش باز زنده می‌شود، پنج دفعه می‌کشندش باز زنده می‌شود. چقدر از این جوامع در دنیا بوده که دین را در آنجا کشتند باز زنده شد. 
جواب این است که دین صد جان ندارد بلکه دین معلول یک ضرورتهایی است. مگر یک چیز می‌شود صد جان داشته باشد؟! مثلاً شما یک نباتی را آمدید درو کردید و بعد می‌بینید دو مرتبه جوانه زد و رشد کرد؛ این معنی ندارد که این نبات صد جان دارد بلکه ریشه‌ی زنده دارد، تا ریشه در آب است امید ثمری است. ریشه‌ی دین همیشه در آب فطرت بشر وجود دارد.

مرتضی مطهری، 
گریز از ایمان و گریز از عمل


 

۰ نظر ۲۱ اسفند ۹۸ ، ۱۰:۵۸

آن حالت روحی که میان انسان و معبودش رابطه انس ایجاد کرده و او را در جاذبه ربوبی قرار می دهد، نیایش نامیده می شود. در آن هنگام که شما موقعیت واقعی خود را در جهان با عظمت هستی درک می کنید، در حال نیایش به سر می برید؛ زیرا فقط در این حال است که تمام خود را مانند تابلویی بی اختیار در زیر دست نقاش ازل و ابد نهاده اید. زندگی بی نیایش و حیات بیرون از جاذبیت کمال الهی همان جام خالی است که هنگام تولد به لب مان می چسبانیم و موقع مرگ آن را دور می اندازیم. در هیچ یک از فعالیت های روانی ما پدیده ای را نمی توان نشان داد که از فعالیت روح به هنگام نیایش عمیق تر و گسترده تر باشد. درک ما، مشاعر ما، تخیل ما، تفکر ما، وجدان با عظمت تر از جهان هستی ما، همگی و همگی در حال نیایش در هم می آمیزند و اقیانوس جان را می شورانند.
در همه اوقات و همه لحظات زندگی نیایش برای ما امکان پذیر است، زیرا همیشه روزنه هایی از دیوارهای این کیهان کهنسال به سوی بی نهایت باز است و ما از رصدگاه این کالبد خاکی همواره می توانیم آن سوی جهان را نظاره کنیم؛ ولی سرود نیایشی که از اعماق جان بر می آید به احساس خاموشی مطلق در جهان طبیعت شور و اشتیاقی دارد. شاید روح انسانی در خاموشی مطلق راز دیگری در می یابد. برای همین است نیایش شبانگاهی لذت وصف ناپذیری دارد.

محمد تقی جعفری

 

۰ نظر ۲۱ اسفند ۹۸ ، ۱۰:۵۵

بعضى از بحث هایى که امثال بهشتى و مطهرى و برخى روشنفکران دینى قبل از انقلاب داشته اند، از سطح تفکر و غلظت محتواى بالاترى نسبت به تولیدات امروز ما قرار دارد. 
ما هنوز تقریباً سر سفره آنها نشسته ایم. با آن ادبیات و با آن سعه صدر و قدرتى که آن ها وارد عرصه هاى فرهنگ دینى می شدند، ما نتوانسته ایم وارد شویم. 

ما در عرصه فرهنگ، هم از رانت حکومت استفاده می کنیم و هم از رانت دین، معنى اش این است که ما وارد عرصه اى شده ایم که به خودى خود، قسمت بسیارى از مسیر طى شده است و ما بقیه راه را باید برویم. 
یعنى مثل قبل از انقلاب نیست که رقباى ما بر همه چیز مسلط بودند و ما در حاشیه قرار داشتیم. 
اتفاقاً آن شرایط از جهاتى بهتر بود چون وقتى افرادى می دیدند که حتى یک مسجد هم ندارند و در یک مدرسه هم نمی توانند بروند حرف بزنند، رسانه هاى عمومى که هیچ! و با آن همه رقباى چپ و راست، طبیعتاً می دانستند که براى اثرگذارى باید باسواد باشند و منطقى حرف بزنند و اخلاقى برخورد کنند، چون همه سرمایه شان را باید خودشان به دست می آوردند. 
نه آویزان از حکومت بودند و نه آویزان از آبروى دین و مذهب.

استفاده از رانت دین یکى از دو آفتى است که نهادهاى فرهنگى ما را تهدید می کند، این که بگوییم، موضع دین حق است، من هم که نماینده اسلامم، پس شما خفه شو! خفه شو دیگر! اسلام حق است، من هم اسلام مجسم هستم، معادله دیگر تمام است، شما دیگر چه  گویى؟، این خطر استفاده از رانت اسلام براى پوشش دادن ضعف هاى مدیریت فرهنگى، تولید فکر و نوآورى است. 
دقیقاً یعنى من آنم که رستم جوانمرد بود. من آنم که اسلام برحق است. خب اسلام برحق است، به تو چه ! ما داریم سرمایه اسلام را مصرف می کنیم، سرمایه اى که مجاهدانى از شهریور هزار و سیصد و بیست به این طرف با خون دل و اشک چشم جمع کردند...

 قبل از انقلاب مثلاً یک مسجد پیدا می شد به نام مسجد الجواد میدان هفت تیر یا حسینیه ارشاد، و جورى تولید فکر می شد از داخل آن یک محل، که هنوز که هنوز است آدم آرزو می کند که آیا می شود باز هم چنین کارهایى کرد؟!

 بیست و پنج یا بیست و شش نهاد کاملاً مجهز با تشکیلات سراسرى کشورى داریم که  قبل از انقلاب، آرزوى یکى از آن ها هم در ذهن کسى نمی آمد:
 سازمان تبلیغات اسلامى،
 شوراى سیاست گذارى ائمه جمعه،
سازمان هاى فرهنگى هنرى شهردارى ها 
دفتر تبلیغات قم که ده ها هزار طلبه در اختیار دارد، 
پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه،
 ستاد اقامه نماز،
 مرکز کامپیوترى علوم اسلامى،
  بنیاد شهید،
 شوراى عالى انقلاب فرهنگى،
  معاونت تبلیغ حوزه علمیه قم،
  مرکز امور مساجد
 ️سازمان صدا و سیما که خودش یک امپراطورى است،
 انجمن اسلامى دانش آموزان که در کل دبیرستان ها حضور دارند،
 سازمان فرهنگ و ارتباطات که در کل کشورهاى دنیا نمایندگى دارند،
 مرکز اسناد انقلاب اسلامى که همین مرکز با کار درست روى اسناد می تواند براى یک نسل هویت سازى کند، 
 شوراى عالى قرآن،
 آستان حضرت عبدالعظیم 
 آستان قدس
  و ... 
  
این یعنى بخشى از امکانات فرهنگى کشور، اما چگونه است که ما باز هم کم می آوریم؟! مشکل کجاست؟

یکى از مشکلات این است که ما فکر می کنیم مردم ماشین هستند، یعنى به آن ها باید اطلاعات بدهیم و بگوییم تغییر کن، فکر کردیم که مشکل مردم فقط مجهولات نظرى است. 
مردم آدم هستند و آدم با آدم رو به رو می شود. 
یک وقتى در جلسه اى سال ها قبل صحبت می کردم، یک دانشجویى بلند شد و علیه قرآن چیزى گفت، من به حساب خودم، قشنگ نیم ساعت جوابش را دادم، از او سوال کردم که ابهام دیگرى مانده؟ گفت نه، بعد از جلسه آمد پیش من و تشکر کرد، گفت سوالم را جواب دادى، از حرف هایتان خوشم می آید، اما از خودتان بدم می آید! 
️یعنى ما اگر درست ترین حرف ها را هم بزنیم، باز معلوم نیست کار فرهنگى شده باشد، ضمن این که گاهى اوقات حرف هایمان هم درست نیست.

حسن رحیم پور ازغدی،"دین، شروع عقلانى" 

 

۰ نظر ۲۱ اسفند ۹۸ ، ۱۰:۵۲

جوانان!!  شما اکنون در سر راه چندین تهاجم قرار گرفته اید: 
1- تهاجم برخی عملکردهای مخالف با مقررات دین اسلام( در حکومتی به نام دین) از سوی برخی, در قضاوت, در بازار و اقتصاد و ایجاد تورم, در برخورد قرون وسطایی با کرامت انسانی, در ایجاد حاشیه امن برای طبقه ای جدید,بدتر از طبقه جدید" میلوان جیلاس" و ...

2- تهاجم اعتقادی و ایمانی, با انواع حیله های بیانی, با تقلید از متفکران متحجر, یا بی مایه , یا بیمار,  یا مأمور غربی, یا انجام دادن نوعی مأموریت, با خباثتی شیطانی در نفس پرستی و خودخواهی و نام طلبی.

3- تهاجم اوضاع زندگی, بیکاری, ابهام وضع آینده, و جنایات اصحاب کیل و میزان در ایجاد تورم های جهنمی و گرانیهای چپاولگرانه و بی دلیل, و نفوذ ایادی فراماسونی در اوضاع, که اینهمه,  بیشتر شما را از تشکیل خانواده و هرگونه سامانیابی در زندگی و آتیه خویش نا امید می کند و باز می دارد.

4- تهاجم احوال جوانی و اوضاع بدنی و بیولوژیکی. 

5- تهاجم آمال جوانی و اوضاع روحی.

اگر به این امور توجه کنید می بینید که خداوند متعال در این روزگار شما را از نظر دینی و حفظ مبانی اعتقاد و عمل در حال امتحانی سخت قرار داده است,پس باید برای سربلند بیرون آمدن از این امتحان در نزد خداوند کمر خود را محکم ببندید..., تحت تاثیر این و آن قرار نگیرید...و با چنگ و دندان, دل خود را از هر تزلزلی و کشش نادرستی محکم نگاه دارید...درباره دین اطلاع درست بدست آورید و گول هر ادعا یا نظریه را نخورید...دین و عقائد دینی خود را ساده نگیرید و مفت از دست ندهید...
همچنین اسلام را با عملکردهاواشخاص مقایسه نکنیدو فاسدان و دنیاداران را -در هر لباس- ملاک دین شناسی نشناسید!  یعنی نه گول سخنان کسانی را بخورید که مدعی عمل کردن به اسلامند,  ولی به اسلام عمل نمی کنند, و زندگیهایشان نیز   - اغلب - شباهتی به مقاماتی اسلامی و کارگزارانی در حکومت اسلامی, ندارد...و نه گول سخنان کسانی که در بنیادهای اعتقادی شما - بنابر نظرها و اهدافی معین و شبه فلسفه های واهی- شک و شبهه وارد می کنند. 

آری گول نخورید که گول خوردن, کار به دستتان می دهد, و روزی می نگرید که عزیزترین چیزها- جوانی, اعتقاد, عبادت, پاکی- را که گرانمایه ترین سرمایه و فرصت بوده است از دست داده اید, آنهم در برابر مشتی مدعی بی عمل یا مشتی سخنگویان و نویسندگان فاقد روحیه الهی و تحصیلات کافی دینی و درایت اعتقادی و علاقه به نهادینه های معنوی و اهداف سالم اجتماعی...
این کسان در نوع خود و با مقاصدی - پسمانده های دو سه قرن اخیر غرب را ( که از درگیری جمعی از فاضلان غربی با کلیسا و کتاب تورات تحریفی و انجیل کم محتوای اختلافی سرچشمه گرفته است) , یا سخنانی سیاسی را که در قالب مطالب فرهنگی ادا می شود, به شما تحویل می دهند و بس...
آری،اگر در این کشاکشها چون کوه استوار نبودید و چون بید لرزیدید, جز افسوس خوردن ابدی چیزی ندارید.

اینجانب, پس از بیش از 60 سال تجربه عمیق فرهنگی, اعتقادی, سیاسی, فلسفی, مبارزاتی... شما جوانان عزیز را - از دختر و پسر- در این روز و روزگار, به حفظ کردن خود و صیانت مسئولانه و جدی خویش, از افتادن در دام دو  خطر بزرگ و وحشت آور, فرا می خوانم: 

1- ملاک دانستن کردار آن شمار از نادرستان و غارتگران و سودپرستانی که به نام دین, حاکمیت اسلامی را, مقام قاضی و قضاوت اسلامی را, بازار اسلامی را و...  را قبضه کرده اند... و به این روز نشاندند. 

2- صحیح انگاشتن گفتار و نظریات آن شمار از فاسد نظرانی که با سخنانی ظاهردار و پوشش سازی شده,  شما را از عزیزترین سرمایه های حیات انسانی و روح بشری تخلیه می کنند و دور می سازند... 

تا اینجا مصون داشتن خود و عقائد و اعمال دینی و ارزشهای اخلاقی خود را, در برابر دو جریان به عرضتان رسانیدم: 
مدعیان عمل به دین ولی فاقد عمل ( مسلمان نماها)
مدعیان نظر داشتن در دین ولی فاقد نظر (متفکر نماها) 
برخی مسلمان نما در آن طرف داریم و برخی متفکرنما در این طرف... 
و شما هنگامی که از اسلام و منابع اصیل اسلام( قرآن و حدیث) اطلاعاتی مستند و درست فهم شده و کافی, نداشته باشید, اسلامی و غیر اسلامی عملکردها را از هم تمییز نمی دهید و همه را به پای اسلام می گذارید, و از چشم اسلام می بینید... 
و همچنین وقتی از نظرها - و زمینه های قبلی و غربی آنها و اهداف استعماری و صهیونیستی آنها- بخوبی آگاه نباشید,  اصل و عوضی آنها را از هم تمییز نمی دهید, چون آگاه نیستید... 

پس باید خطر را جدی گرفت و استعمار و شگردهای آن را خوب شناخت و طرز عمل آن را از لابلای حوادث و سخنان تشخیص داد.
باید خامی جوانی و احساسات بی مبانی را از خود دور کرد. خلاصه,  کاروان زندگی جوانان - در ایران - هم اکنون به گردنه ای رسیده است, پر از راهزنان گوناگون و در موقعیتها و جامه های گوناگون و با عملکردها و اظهارات گوناگون,  هرکدام از سویی و به سویی...
پس بهوش باشید! بهوش باشید! 


محمدرضا حکیمی
۱۵۰سال تلاش خونین,گفتار هشتم. ص۱۴۰

 


 

۰ نظر ۲۱ اسفند ۹۸ ، ۱۰:۴۶

دین در جهان معاصر چه سخنى و چه پیامى دارد؟ 

نماز خواندن و روزه گرفتن پیام دین نیست. پیام و محتواى درست دین آن است که زندگى شما را دین رهبرى کند،آینده شما را دین تأمین کند، آبرو و ناموس شما را دین حفظ کند، جامعه شما بر پایه دین تشکیل شود،خط مشى شما را دین رقم زند، وگرنه دین هیچ تاثیرى نخواهد داشت. ما تنها هاله و شبح دین را داریم... باید از نفس خود آغاز و دین را اجرا کنیم. نگویید دیگران به دین عمل نمى کنند . شما را به دیگران چه کار؟ اگر نمى خواهیم خود را بسازیم و اگر بر اساس دین حرکت نمى کنیم ، دیگر چرا آبروی دین را مى بریم؟ 

موسى صدر، انسان آسمان 

 

۰ نظر ۲۱ اسفند ۹۸ ، ۱۰:۳۹