روشنفکری دینی

سیری در روشنگریهای نجات بخش

روشنفکری دینی

سیری در روشنگریهای نجات بخش

هر چه از مرگ علی بیشتر می گذرد، زنده تر می شود و زنده تر خواهد شد؛ زیرا بشریت به میزانی که در تمدن و زندگی و رفاه اقتصادی و علم و قدرت مادی پیشرفت کرده، از معنویت دورتر شده و محروم تر مانده است و این نیازی است که امروز انسان این قرن به شدت احساس می کند. و این نیازها هر چه شدیدتر شود و انسان امروز هر چه خود را به داشتن و شناختن انسان متعالی، انسان معنوی، مظهر فضائل بزرگ، نیازمندتر احساس کند، به شناختن علی نیازمندتر خواهد بود و فضائلی را که اعراب جاهلی در جامعه های بدوی و حتی جامعه های متمدن بعدی در چهره او و در روح پر شکوه او نتوانستند ببینند، خواهد توانست شناخت.

علی شریعتی
علی،حیات بارورش پس از مرگ


 

۰ نظر ۱۷ اسفند ۹۸ ، ۱۳:۱۸

.

برخلاف چیزی که اکثرا فکر می‌کنند، 
شریعتی نه ضدمدرن بود و نه ضدغربی، به‌عکس، معتقد بود که غرب و شرق دو بُعد هر انسان است.
 لذا ایشان با متفکران غربی همان رابطه ای را برقرار می‌کند که با حکمای شرقی؛ و می گوید من هم ابوذر را دوست دارم، و هم چارلی چاپلین را!
 یکی از ویژگی‌های شریعتی که برای نسل جوان زیبا یا جذابش می‌کند این‌است که همه این ابعاد در او با یکدیگر تناقض ندارند!
 یعنی برای خیلی‌ها سوال است که چطور می‌شود هم مذهبی بود و هم در برابر دیگر مسائل و سپهرها باز و گشوده بود؟
 البته این موضوع سوء برداشت‌ها و سوء تفاهم‌هایی هم ایجاد می‌کند.

احسان شریعتی

 

۰ نظر ۱۷ اسفند ۹۸ ، ۱۳:۱۰


کاری کنیم که در پرتو اسلام زندگی انسانی‌تر و اسلامی‌تر و بهتر و یکتاپرستانه‌تر و با عدل و داد همراه‌تر در برابر دیدگان جوان جستجوگر بنهیم؛
 والا هر قدر بر گوش او بخوانیم، او یک خبر در روزنامه می‌خواند، یک تصویر در روزنامه می‌بیند، یک گزارش در تلویزیون می‌بیند، یک فیلم در فلان جا می‌بیند، از زندگی دیگران و وضع دیگران و شکل کار دیگران مطلع می‌شود و دلش در خانه دیگران است، هر چند تنش در سرزمین ایران باشد. چرا با واقعیات شوخی می‌کنیم؟ چرا نمی‌خواهیم لمس کنیم که دعوت به خیر در اسلام، شاید ده درصد هم به زبان نبود، و شاید بیش از نود درصدش به عمل بود...
محمد حسینی بهشتی _باید ها و نباید ها
 

۰ نظر ۱۷ اسفند ۹۸ ، ۱۲:۵۲


«...مسئولیت در جامعه اسلامی، مسئولیت متقابل است. همه نسبت به یکدیگر مسئول اند. عالمِی که بر مسند قدرت تکیه زده است و پاسخگو نیست، طاغوتی است که بر مسند کبریایی تکیه زده و شایسته ی اطاعت فرمانبری نیست. جامعه ی اسلامی، جامعه ی زباندارها و هوشیارهاست.
جامعه ی اسلامی ... جامعه ی بّرِه ها نیست؛ جامعه ی آدم هاست؛ آدمی که انتقاد می کند و در کار همه دقت می کند. اما بخاطر چی؟ بخاطر پاسداری از «حق و عدل حق » و عدل از همه کس محترم تر است...»
محمد حسینی بهشتی
بایدها_و_نبایدها 

 

 

۰ نظر ۱۷ اسفند ۹۸ ، ۱۲:۴۸

مسلمانیم نه به این معنی که یگانه وظیفه خود را روزه و نماز بدانیم. بلکه ورود ما به سیاست و فعالیت اجتماعی من‌باب وظیفه ملی و فریضه دینی بوده دین را از سیاست جدا نمی‌دانیم و خدمت به خلق و اداره امور ملت را عبادت می‌شماریم. آزادی را به عنوان موهبت اولیه الهی و کسب و حفظ آن را از سنن اسلامی و امتیازات تشیع می‌شناسیم. مسلمانیم باین معنی که به اصول عدالت و مساوات و صمیمیت و سایر وظایف اجتماعی و انسانی قبل از آنکه انقلاب کبیر فرانسه و منشور ملل متحد اعلام نماید معتقد بوده‌ایم…

مهدی بازرگان،
" غرض از تاسیس نهضت آزادی ایران، مجموعه آثار جلد ششم "

۰ نظر ۱۷ اسفند ۹۸ ، ۱۲:۴۱

 

..فداکاری را همواره باید پنهان داشت، نه تنها از دیگری بلکه از خود ، تا خود هم آنرا به یاد نیاوری، به آن نیندیشی.
علی شریعتی
گفتگوهای تنهایی بخش اول،ص۲۳۲

 

۰ نظر ۱۷ اسفند ۹۸ ، ۱۲:۳۳

آگاهی اگر چه به رنج ، ناکامی و بدبختی منجر شود ، 
طلیعه راه و طلیعه روشنایی ، طلیعه نجات بشریت است ،… 
از جهلی که خوشبختی ، آرامش ، یقین و قاطعیت میآورد ، 
هیچ چیز ساخته نیست.

علی شریعتی 

 

۰ نظر ۱۷ اسفند ۹۸ ، ۱۲:۲۹

 

زندگی هر انسانی، در جامعه‌های بشری، بر دو گونه هست: 
زندگی‌ای خودخواهانه و حیوان‌وار 
زندگی‌ای غیرخواهانه و انسان‌وار 

یا به تعبیری دیگر: زندگی‌ای قطره‌ای و زندگی‌ای دریایی. در زندگی قطره‌ای، روح انسان و احساسات و افکار او، مانند قطره‌ای کوچک و محدود است که تنها خود را می‌بیند و خود را می‌خواهد، و کسانی و چیزهایی را که به خود او مربوطند، نه دیگران را. این انسان حقیر، همین که خودش و فرزندانش سیر شدند... دیگر به هیچکس دیگر و انسان دیگر و خانواده دیگر کار ندارد؛ بر سر دیگران هرچه آمد، آمد... 

اما در زندگی دریایی، انسان بزرگ می‌شود، می‌گسترد، و از محدوده بسیار کوچک وجود قطره‌ای خویش رها می‌گردد، و به اقیانوس کبیر انسان و جامعه، بلکه انسان‌ها و جامعه‌ها می‌پیوندد و خود را عضوی از اعضای پیکر جامعه و جامعه را اعضای گسترده خویش می‌داند، درد همه را چونان درد خود حس می کند، و آسایش همه را آسایش خود می‌شمارد: 
اگر کسی گرسنه بماند، چنان است که او گرسنه مانده است. 
اگر کسی برهنه بماند، چنان است که او برهنه مانده است. 
اگر کسی بی‌خانه باشد، چنان است که او بی‌خانه است. 
اگر بیماری بی‌دوا و درمان بماند، چنان است که او بی‌دوا و درمان مانده است. 
اگر بر کسانی دیگر ستم رود، چنان است که بر او ستم رفته است. 
اگر انسان‌هایی دیگر تحقیر شوند، چنان است که او تحقیر شده است... 

 این زندگی، زندگی‌ای انسانی و اسلامی است و در تعالیم اسلامی(قرآنی و حدیثی) این گونه زیستن و انسان بودن مورد تاکید بسیار قرار گرفته و ملاک ارزش‌ها خوانده شده است. 

محمدرضا حکیمی، گزارش الحیاة، ص٩٧


 

۰ نظر ۱۷ اسفند ۹۸ ، ۱۲:۲۵


ترمزهای قوی‌تر، در مورد جهاد و قصاص و حدود و جدال آمده ‏است. خدای خالق ودود (عاشق) ما که ما را از خودمان بهتر می‌شناسد و می‌گوید: 
«وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ.» (ق(50) / 16)
(و به‌یقین ما انسان را آفریدیم و می‌دانیم نفس او چه وسوسه‌‏هائی به‌ او می‌کند و ما از رگ گردن به‌او نزدیک‌تریم.)
خوب می‌داند که در ذات ِ بی‏‌موتور و بی‌ترمز ِ ما چه تحریک و توطئه‌‏های شیطانی، حتی در اعمال به‌خیال خودمان عادی، کارگزارده شده ‏است. چه آن‌موقع که به ‌خشم و غضب حیوانی و انسانی درمی‌‏آئیم و چه آن ‌موقع که حبِ ‌خدا و بغض دشمنان خدا وجودمان را تسخیر می‌کند اگر به‌ او و به تقوا پناه نبریم و به‌جای عدالت و اعتدال راه تعدی و انتقام را که بسیار هم طبیعی است، پیش ‏بگیریم خودش می‌داند که به‌کجاها پرت خواهیم شد.
دقت کنید، خودتان قرآن را از روی کشف‏ الایات ورق بزنید، ببینید هرجا امر یا اجازه‌‏ای برای قتال، قصاص، انتصار، طلاق، تعزیر،تلافی و امثال ذلک وجود دارد، قرآن پس از آن، پیش از آن یا همراه آن پا روی ترمز گذاشته سفارش عدالت، تقوا، تعدیل، و تسلط بر نفس را برای جلوگیری از تعدی و تجاوز از مقابله به‌ مثل یا خروج از حدودِ مقرر می‌نماید. حتی بیشتر از دستور یا اجازه اصلی عمل.
آیه جامع و کامل چهار رکنی دستور جنگ که پیش‏آهنگ آیات دیگر و شیپور جهاد اسلام می‌باشد (نازل شده در سال اول هجری)، چنین خلاصه شده ‏است: 
«وَقَاتِلُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَکُمْ وَلاَ تَعْتَدُواْ» (بقره(2) / 190)
(و جنگ‌کنید. در راه خدا- علیه‌کسانی‌که با شما می‌جنگند- ولی تعدی و تجاوز از حد ننمائید...)
این آیه با «قاتِلوُا» شروع می‌‌شود و به «لا تَعْتَدوُا» خاتمه پیدا می‌کند، در وسط با انحصار «الَّذینَ یُقاتِلوُنَکُمْ» محدود می‌گردد و فقط «فی سَبیلِ‏ الله» می‌تواند باشد. یعنی یک امر اثباتی است با سه شرط تحدیدی؛ یا موتور یک‌طرفه و ترمز سه‌طرفه، و چون نازل‌کننده‌ آیه متوجه بوده است که مؤمنین بیش از آن چه ممکن است از جنگ وحشت و امتناع داشته باشند، «لاتَعْتَدُوا» و نهی از افراط‌کاری را فراموش می‌نمایند، پس از اعلام چهار رکن فوق، ‌التفات مجدد به مطلب و یادآوری مؤکد می‌‌شود که: 
«إِنَّ اللّهَ لاَ یُحِبِّ الْمُعْتَدِینَ.» (بقره(2) / 190) 
(.... خدا تعدی‌کنندگان را دوست ندارد.)

مهدی بازرگان

" ترمز و تفضل؛ بازیابی ارزش‌ها، مجموعه آثار جلد ۲۵ "


 

۰ نظر ۱۷ اسفند ۹۸ ، ۱۲:۱۳

 مردم را از طاغوت‌پروری بر حذر بداریم. تا شما مردمی نشوید که مراقب  رهبران و راهنمایانتان باشید، تا شما در مورد مراقبت از گفتار و رفتار کسانی که بر کرسی هدایت و رهبری جامعه نشسته‌اند احساس وظیفه نکنید، تا شما با چشم باز به همه چیز ننگرید و با انصاف به هر کار چشم ندوزید و با فکر باز هر کاری و هر گفتار را ارزیابی نکنید،‌ همین آش است و همین کاسه. 
تا خر هست، یک خرسوار را پایین بیاورید، دیگری سوارش می‌شود.

محمد حسینی بهشتی
پیامبر از نگاهی دیگر

 

۰ نظر ۱۴ اسفند ۹۸ ، ۲۳:۴۷