روشنفکری دینی

سیری در روشنگریهای نجات بخش

روشنفکری دینی

سیری در روشنگریهای نجات بخش

۶ مطلب با موضوع «حسن رحیم پور ازغدی» ثبت شده است


سکولاریسم از این نقطه آغاز می‌شود که ماده و معنا، دو امر بی‌نسبت و ازهم‌گسیخته و بلکه رقیب یکدیگر دیده شوند.
با هم نگری معنویت و مادیت از مبانی نظری اسلام است و این با 
" سکولاریسم معنوی شرق" یا
 " سکولاریسم مادی غرب"     سازگار نیست.


حسن رحیم پور ازغدی. هنر و تجربه شوریدگی

 

۰ نظر ۲۷ اسفند ۹۸ ، ۱۳:۱۹

اسلام، هر نوع تهدید علیه جان بی‌گناهان و امنیت عمومی را مصداق «محاربه» و مستحق مجازات شدید می‌داند. اسلام، جهاد علیه اشغال‌گران را واجب و مایۀ عزت خوانده است ولی «جهاد» روش دارد. جهاد قرآنی، کشتار بی‌گناهان نیست. اسلام به‌‌دنبال پیروزی غیراخلاقی، حتی بر دشمن بی‌اخلاق نیست. مبنا و هدف سیاست اسلامی، اخلاق و اخلاقی‌بودن است. 

حسن رحیم پور ازغدی
 

۰ نظر ۲۵ اسفند ۹۸ ، ۱۱:۱۶


ﻛﺴﺎﻧﻰ ﮔﻔﺘﻨﺪ و ﻧﻮﺷﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﭼﻮن از دﻳﻦ، ﺳﻮء اﺳﺘﻔﺎده ﻣ ﻰ ﺷﻮد ﺑﻨﺎﺑﺮاﻳﻦ، راه ﺣﻞ، ﺗﻔﻜﻴﻚ دﻳﻦ از ﺣﻜﻮﻣﺖ اﺳﺖ .
 ﻣﺎ ﺑﻪ آ نﻫﺎ ﻋﺮض ﻣﻰ ﻛﻨﻴﻢ ﻛﻪ ﻣﮕﺮ از ﻋﻠﻢ ﺳﻮء اﺳﺘﻔﺎده ﻧﻤ ﻰ ﺷﻮد؟ ﻣﮕﺮ از ﺗﻜﻨﻮﻟﻮژى، از آزادى، از ﻣﻔﻬﻮم روﺷﻨﻔﻜﺮى، از ﻫﻤﻪ ﻣﻔﺎﻫﻴﻢ ﺳﻮءاﺳﺘﻔﺎده ﻧﺸﺪه و ﻧﻤ ﻰ ﺷﻮد؟
  ﺷﻤﺎ آﻳﺎ ﻫﺮﮔﺰ ﺑﻪ اﻳﻦ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﮔﻔﺘ ﻪ اﻳﺪ ﻛﻪ ﭼﻮن از ﻋﻠﻢ ﺳﻮءاﺳﺘﻔﺎده ﻣﻰ  ﺷﻮد، ﻣﺎ ﻋﻠﻢ را ﻛﻨﺎر ﺑﮕﺬارﻳﻢ؟ 
  ﭘﺲ ﭼﺮا درﺑﺎره دﻳ ﻦ، ﭼﻨﻴﻦ ﺳﺨﻨﻰ ﺑﻪ زﺑﺎن ﺟﺎرى ﻣﻰ  ﺷﻮد؟ 

حسن رحیم پور ازغدی، 
محمد، پیامبری برای همیشه ص ۲۱

 

۰ نظر ۲۴ اسفند ۹۸ ، ۱۳:۴۱

نهادهای دولتی و حکومتی به جای خدمت به مردم به تدریج وبال گردن مردم میشوند...
این روند با پیام حکومت دینی سازگاری ندارد.

حسن رحیم پور ازغدی
محمد، پیامبری برای همیشه ص ۲۳

 

۰ نظر ۲۳ اسفند ۹۸ ، ۱۹:۰۸

 

 

ما منابع غنى اسلام یعنى قرآن و سنت و سیره پیامبر و اهل بیت را در اختیار داشتیم که نه تنها کلیات را بیان کرده اند بلکه به ریزترین جزئیات هم اشاره داشته اند مثل اخلاق در خانه، اخلاق اقتصادى، اخلاق جنسى، اخلاق سیاسى، اخلاق در تعلیم و تربیت، اخلاق در پوشش...

به نظر من اگر در شرق و غرب عالم راجع به اخلاق کلى گویى کرده باشند، در سنت ما، مبانى، کاملاً دقیق و جزئیات کاملاً روشن است. 
منتهى ما مثل بچه پولدارهایى می مانیم که خاطرشان جمع است که حساب بانکى شان پر از پول است و دیگر زحمتى براى برنامه ریزى و کار و تلاش و نظم نمی کنند و چشم بسته دست می کنند توى جیب بابا و یک چیزى برمی دارند. 

این غناى منابع فکرى ما، باعث تنبلى ما شده، تنبلى روحانیت، تنبلى دانشگاه و حوزه، تنبلى رسانه ها و ما مفت خور بار آمده ایم. 
مثل اقتصادمان که خاطرمان جمع است نفت داریم و این نفت رفو می کند تمام ضعف هاى مدیریتى ما را و هر کجا کم می آوریم دلمان به آن خوش است. 

در مباحث فلسفى و نظرى و اخلاق و حقوق و اقتصاد هم، هر جا که باید بنشینیم و فکر کنیم و عرق بریزیم و بحث و مناظره کنیم و بی خوابى بکشیم و بنویسیم و تحقیق کنیم و پاسخگو باشیم، می گوییم ولش کن آقا! این ها که هست ... 
این است حکایت تنبلى و مفت خورى اى که بر ما در حوزه اندیشه حاکم شده. 
مثلاً می خواهیم راجع به اخلاق صحبت کنیم، یک ربع قبل از جلسه دست مى کنیم و یک کتاب را از کتابخانه برمی داریم و با خود می گوییم خیلى خوب، من همین حدیث را که بخوانم و معنا کنم، دیگر بس است. واقعاً هم بس است، اما این باعث شده که ما دیگر فکر نمی کنیم. 
ما از نظر نظریه پردازى در بستر بسیارى از علوم، در یکى دو قرن اخیر عقیم شده ایم. مغزها تعطیل شده و تار عنکبوت بسته و همه به مرخصى رفته اند. 
نتیجه اش این شده که وقتى می خواهیم از اخلاق دینى صحبت کنیم، مجبوریم فقط کلیات را بگوییم و یا آیه و حدیث را فقط ترجمه کنیم. تازه همان را هم درست ترجمه نمی کنیم و همه ابعاد حدیث را خودمان نمى فهمیم که به بقیه بگوییم.

این را به شما بگویم، تا کسى نفهمد که چه نظریاتى در غرب و شرق، قدیم و جدید درباره اخلاق گفته شده،  اهمیت احادیث اخلاقى ما را متوجه نمی شود. 
نمى فهمد که این روایت، این سنت و روش، پاسخ پانزده مکتب اخلاقى را در دنیا دارد می دهد. 
این ها را نمی فهمیم، درست مثل بچه اى با الماس گران بهایى در دست که دارد با آن تیله بازى می کند.

حسن رحیم پور ازغدی،  انسان شدگى 

 

۰ نظر ۲۱ اسفند ۹۸ ، ۱۱:۱۹

بعضى از بحث هایى که امثال بهشتى و مطهرى و برخى روشنفکران دینى قبل از انقلاب داشته اند، از سطح تفکر و غلظت محتواى بالاترى نسبت به تولیدات امروز ما قرار دارد. 
ما هنوز تقریباً سر سفره آنها نشسته ایم. با آن ادبیات و با آن سعه صدر و قدرتى که آن ها وارد عرصه هاى فرهنگ دینى می شدند، ما نتوانسته ایم وارد شویم. 

ما در عرصه فرهنگ، هم از رانت حکومت استفاده می کنیم و هم از رانت دین، معنى اش این است که ما وارد عرصه اى شده ایم که به خودى خود، قسمت بسیارى از مسیر طى شده است و ما بقیه راه را باید برویم. 
یعنى مثل قبل از انقلاب نیست که رقباى ما بر همه چیز مسلط بودند و ما در حاشیه قرار داشتیم. 
اتفاقاً آن شرایط از جهاتى بهتر بود چون وقتى افرادى می دیدند که حتى یک مسجد هم ندارند و در یک مدرسه هم نمی توانند بروند حرف بزنند، رسانه هاى عمومى که هیچ! و با آن همه رقباى چپ و راست، طبیعتاً می دانستند که براى اثرگذارى باید باسواد باشند و منطقى حرف بزنند و اخلاقى برخورد کنند، چون همه سرمایه شان را باید خودشان به دست می آوردند. 
نه آویزان از حکومت بودند و نه آویزان از آبروى دین و مذهب.

استفاده از رانت دین یکى از دو آفتى است که نهادهاى فرهنگى ما را تهدید می کند، این که بگوییم، موضع دین حق است، من هم که نماینده اسلامم، پس شما خفه شو! خفه شو دیگر! اسلام حق است، من هم اسلام مجسم هستم، معادله دیگر تمام است، شما دیگر چه  گویى؟، این خطر استفاده از رانت اسلام براى پوشش دادن ضعف هاى مدیریت فرهنگى، تولید فکر و نوآورى است. 
دقیقاً یعنى من آنم که رستم جوانمرد بود. من آنم که اسلام برحق است. خب اسلام برحق است، به تو چه ! ما داریم سرمایه اسلام را مصرف می کنیم، سرمایه اى که مجاهدانى از شهریور هزار و سیصد و بیست به این طرف با خون دل و اشک چشم جمع کردند...

 قبل از انقلاب مثلاً یک مسجد پیدا می شد به نام مسجد الجواد میدان هفت تیر یا حسینیه ارشاد، و جورى تولید فکر می شد از داخل آن یک محل، که هنوز که هنوز است آدم آرزو می کند که آیا می شود باز هم چنین کارهایى کرد؟!

 بیست و پنج یا بیست و شش نهاد کاملاً مجهز با تشکیلات سراسرى کشورى داریم که  قبل از انقلاب، آرزوى یکى از آن ها هم در ذهن کسى نمی آمد:
 سازمان تبلیغات اسلامى،
 شوراى سیاست گذارى ائمه جمعه،
سازمان هاى فرهنگى هنرى شهردارى ها 
دفتر تبلیغات قم که ده ها هزار طلبه در اختیار دارد، 
پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه،
 ستاد اقامه نماز،
 مرکز کامپیوترى علوم اسلامى،
  بنیاد شهید،
 شوراى عالى انقلاب فرهنگى،
  معاونت تبلیغ حوزه علمیه قم،
  مرکز امور مساجد
 ️سازمان صدا و سیما که خودش یک امپراطورى است،
 انجمن اسلامى دانش آموزان که در کل دبیرستان ها حضور دارند،
 سازمان فرهنگ و ارتباطات که در کل کشورهاى دنیا نمایندگى دارند،
 مرکز اسناد انقلاب اسلامى که همین مرکز با کار درست روى اسناد می تواند براى یک نسل هویت سازى کند، 
 شوراى عالى قرآن،
 آستان حضرت عبدالعظیم 
 آستان قدس
  و ... 
  
این یعنى بخشى از امکانات فرهنگى کشور، اما چگونه است که ما باز هم کم می آوریم؟! مشکل کجاست؟

یکى از مشکلات این است که ما فکر می کنیم مردم ماشین هستند، یعنى به آن ها باید اطلاعات بدهیم و بگوییم تغییر کن، فکر کردیم که مشکل مردم فقط مجهولات نظرى است. 
مردم آدم هستند و آدم با آدم رو به رو می شود. 
یک وقتى در جلسه اى سال ها قبل صحبت می کردم، یک دانشجویى بلند شد و علیه قرآن چیزى گفت، من به حساب خودم، قشنگ نیم ساعت جوابش را دادم، از او سوال کردم که ابهام دیگرى مانده؟ گفت نه، بعد از جلسه آمد پیش من و تشکر کرد، گفت سوالم را جواب دادى، از حرف هایتان خوشم می آید، اما از خودتان بدم می آید! 
️یعنى ما اگر درست ترین حرف ها را هم بزنیم، باز معلوم نیست کار فرهنگى شده باشد، ضمن این که گاهى اوقات حرف هایمان هم درست نیست.

حسن رحیم پور ازغدی،"دین، شروع عقلانى" 

 

۰ نظر ۲۱ اسفند ۹۸ ، ۱۰:۵۲