روشنفکری دینی

سیری در روشنگریهای نجات بخش

روشنفکری دینی

سیری در روشنگریهای نجات بخش

۱۶ مطلب با موضوع «محمدرضاحکیمی» ثبت شده است

 

زندگی هر انسانی، در جامعه‌های بشری، بر دو گونه هست: 
زندگی‌ای خودخواهانه و حیوان‌وار 
زندگی‌ای غیرخواهانه و انسان‌وار 

یا به تعبیری دیگر: زندگی‌ای قطره‌ای و زندگی‌ای دریایی. در زندگی قطره‌ای، روح انسان و احساسات و افکار او، مانند قطره‌ای کوچک و محدود است که تنها خود را می‌بیند و خود را می‌خواهد، و کسانی و چیزهایی را که به خود او مربوطند، نه دیگران را. این انسان حقیر، همین که خودش و فرزندانش سیر شدند... دیگر به هیچکس دیگر و انسان دیگر و خانواده دیگر کار ندارد؛ بر سر دیگران هرچه آمد، آمد... 

اما در زندگی دریایی، انسان بزرگ می‌شود، می‌گسترد، و از محدوده بسیار کوچک وجود قطره‌ای خویش رها می‌گردد، و به اقیانوس کبیر انسان و جامعه، بلکه انسان‌ها و جامعه‌ها می‌پیوندد و خود را عضوی از اعضای پیکر جامعه و جامعه را اعضای گسترده خویش می‌داند، درد همه را چونان درد خود حس می کند، و آسایش همه را آسایش خود می‌شمارد: 
اگر کسی گرسنه بماند، چنان است که او گرسنه مانده است. 
اگر کسی برهنه بماند، چنان است که او برهنه مانده است. 
اگر کسی بی‌خانه باشد، چنان است که او بی‌خانه است. 
اگر بیماری بی‌دوا و درمان بماند، چنان است که او بی‌دوا و درمان مانده است. 
اگر بر کسانی دیگر ستم رود، چنان است که بر او ستم رفته است. 
اگر انسان‌هایی دیگر تحقیر شوند، چنان است که او تحقیر شده است... 

 این زندگی، زندگی‌ای انسانی و اسلامی است و در تعالیم اسلامی(قرآنی و حدیثی) این گونه زیستن و انسان بودن مورد تاکید بسیار قرار گرفته و ملاک ارزش‌ها خوانده شده است. 

محمدرضا حکیمی، گزارش الحیاة، ص٩٧


 

۰ نظر ۱۷ اسفند ۹۸ ، ۱۲:۲۵

یک انقلاب دینی می‌گوید دین باید به عنوان پایگاه حرکت برای بشریت مطرح باشد. و این ادعای کوچکی نیست. و روشن است که بدون انقلاب اقتصادی (و تحقق عدالت راستین – اقامه قسط)، انقلاب فرهنگی نیز تحقق نخواهد یافت. 
این واقعیت الهی تاریخ را بارها یادآوری کرده‌ام که: اینکه پیامبران، انقلاب فرهنگی و انقلاب اقتصادی را با هم مطرح می‌کرده‌اند، و در کنار «أنِ اعبُدوا الله»، موضوع بسیار مهم «أوفوا الکَیلَ وَالمیزان» را پیش می‌کشیده‌اند، برای همین است که انقلاب فرهنگی بدون انقلاب در شئون دیگرِ زندگی، چیزی است در حد شعار! 
اگر قرار باشد توانگران همان‌گونه توانگر باشند و محرومان همان‌گونه محروم باشند، چه انقلابی؟! سازندگی‌های متفاوتِ فرهنگی و تربیتی، بدون سازندگی‌های متفاوتِ اقتصادی و معیشتی، امری است از مقوله دلخوش‌کُنِ تصور و خیال! 

محمدرضا حکیمی، قیام جاودانه: ص۱۱۶
 

۰ نظر ۰۹ اسفند ۹۸ ، ۲۱:۳۹

" هنگامیکه جامعه ای نیاز به انقلاب دارد، قیام به تنهایی نمی تواند مشکل آن جامعه را حل کند. 
قیام یعنی شورش مردم علیه حاکمیت؛ انقلاب یعنی شورش مردم علیه وضعیت و فرق این دو از زمین تا آسمان است. زیرا ممکن است با وجود قیام و تغییر حاکمیت، وضعیت ملت و معیشت آنان و گردش تبعیض آمیز امکانات در میان آنان همانگونه که بود بماند، بلکه ممکن است بدتر نیز بشود و مستضعف مستضعف تر شود و مستکبر مستکبر تر. 
انقلاب تغییر احوال ملت است نه تبدیل اشخاص دولت. 
اگر قیام ملتی به جایی برسد و پیروز شود اشخاص حاکمیت بر کنار میشوند و اشخاص دیگری به جای آنان می نشینند، البته اشخاصی متفاوت با اشخاص قبلی... که از حیث سر و لباس و شعارها و اظهارات با عده قبلی بطبع فرق خواهند داشت... تا اینجا انقلاب واقع نشده و دگرگونیی بنیادین در زندگی مردم تحقق نیافته بلکه قیامی خشماهنگ بوقوع پیوسته است. 
برای اینکه بفهمیم انقلابی تحقق یافته است یا نه نباید به تفاوت اشخاص به حاکمیت رسیده توجه کنیم و از سر و وضع و اظهارات آنان فریب بخوریم، بلکه باید به احوال ملت بنگریم. اگر در هر دو حاکمیت، مشکلات ملت باقی بود یا بیشتر شد و برخورداری از امکانات انحصاری و تبعیضی گشت نمی توان انقلاب را تحقق یافته دانست چون انقلاب چنانکه گفتیم تغییر احوال ملت است از هرچه نابسامانی ، به طرف اوضاعی سامان یافته ، از تبعیض به تعدیل، از نا آگاهی به آگاهی.
اگر تعدیل ثروت تحقق نیافت و به تعبیر امام علی جامعه زیر و رو نشد و باز تفاوتهای جهنمی در داشتن و نداشتن برجای ماند بلکه بیشتر و بدتر شد...
اگر سطوح معیشتی تا حدودی نزدیک به هم نشد...
اگر مفاسد فقر(به تعبیر علامه طباطبایی) همه چیز و همه جا را گرفت...
اگر اموال بیت المال به مصرفهای نابجا و نالازم رسید و سفرهای طاغوتی و سفره های قارونی پدید آورد...
اگر اینگونه ها شد نمیتوان گفت انقلاب موفق بوده است...
باید سخن علی را شنید و آنرا ملاک انقلاب و عملکرد انقلابی قرار داد وگرنه حاصل ادعا داشتن و شعار توخالی دادن همین است که وضع امروز را پدید آورده است. 
علی ع می فرماید:
من گردن ثروتمندان را با قدرت می شکنم و حق پایمال شده محرومان را از حلقوم آنان بیرون میکشم و به محرومان استضعاف شده چنان توان میدهم تا حق و حقوق آنان به دست خودشان برسد.
و حسین ع می فرماید:
ای علمای دین که مردم به شما - به نام دین و خدا - احترام می گزارند... چطور عالمی دینی هستید که در دفاع از حقوق انسانهای محروم کلمه ای نمی گویید و اقدامی نمی کنید؟"

محمد رضا حکیمی
مقدمه کتاب سه یار خراسانی


.

۰ نظر ۰۵ دی ۹۸ ، ۱۹:۴۶

.

" طاغوت اقتصادی مهمتر و خطرناکتر و ویرانگرتر و فساد انگیز تر و حیله باز تر و باقدرت تر از طاغوت سیاسی است و تزویر و نفاق و ریای او بسی بیشتر و در همرنگ نمایی استاد تر و در بهره جویی از دین و شعائر دینی و مسجد و محراب پخته تر است."
  
محمد رضا حکیمی 
گزارشی درباره جلد سوم تا ششم الحیاة

۰ نظر ۰۲ دی ۹۸ ، ۲۲:۳۹

.

اگر در جامعه ای تکاثر و متکاثران وجود داشته باشند، ممکن نیست در حکومت نفوذ نکنند و بر آن مستولی نشوند چه اینکه تکاثر (افزونخواهی و سرمایه داری ) بدون نفوذ در حکومت یا پدید نمیاید یا باقی نمیماند... به همین دلیل اسلام با این پدیده ویرانگر به مبارزه ای فراگیر پرداخته است مانند اینکه مال فراوان را حلال نمیشمرد و زندگی همراه با اتراف و اسراف را زندگی شیطانی می داند... و عالمان و دیگر مردمان را از معاشرت با ثروتمندان و همنشینی با ایشان بر حذر می دارد.

محمد رضا حکیمی 
 ترجمه الحیاة  ج ۳ ص ۳۰


.

۰ نظر ۳۰ آذر ۹۸ ، ۲۲:۰۲



احساسمندان و انسانهای عاطفی، غمی انسانی و لطیف در درون دارند، و همواره در رنج و اندوه بسر می برند، زیرا که دشواریهای زندگی و غم و اندوه دیگران را می نگرند؛ دست و پنجه نرم کردن و رنج کشیدن اکثریتی از انسانها نمی گذارد شاد و راحت زندگی کنند. این نوع انسانهای متعالی، در کنار هر زیبایی و خوشی، نازیباییها و صحنه های چندش آور را نیز می نگرند، و در برابر قطرات شبنم بر رخسار گل، قطرات اشک بر رخسار یتیمان و گرسنگان را به یاد می آورند، و آنگاه که انسانهای آزاده و آسوده و مرفه را نظاره می کنند، توده های در بند کشیده و رنجدیده و بینوا و محروم شده را می بینند؛ بدینسان خوبیها، لذتها، خوشیها، کاموریها و سرمستی ها، نمیتواند در زندگی برای ایشان رنگی داشته باشد، و شادی پایداری را پدید آورد، و مایه خرسندی وجدان آنان گردد.
از اینرو می نگریم که اینگونه انسانهای برتر، که انسانیتهای والا را در خویش پدید آورده اند، همواره در شور و سوز وجدان خویش به سر می برند، و غریب و تنهایند، و خویشتن را فراراه انسانها چون شمع می سوزانند و فدا می کنند...

محمدرضا حکیمی
الحیاة ج8 ص394

۰ نظر ۰۷ آذر ۹۸ ، ۲۲:۴۲