روشنفکری دینی

سیری در روشنگریهای نجات بخش

روشنفکری دینی

سیری در روشنگریهای نجات بخش

همانطور که "ایست قلبی" موجب مرگ قطعی انسان می شود، از نظر روحی نیز "مرحله ختم قلبی" مفهوم زوالِ قابلیت تغییر را دارد. اهل لغت، ختم قلب را مهر زده شدن آن معنا می کنند. در روزگاری که هنوز امضای پای مدارک و اسناد معمول نشده بود، مردم از "مهر" استفاده می کردند و به این وسیله نامه و نوشته خود را خاتمه می دادند، گاهی نیز از خاتم (انگشتر) به جای مهر استفاده می کردند. 
قرآن تصریح می کند:
بقره ۷ – اِنَّ َلَذینَ کَفَرُوا سَواءٌ عَلَیهِم نذَرتهم اَم لَم تُنذِرهُم لاُیؤمِنونَ خَتَمَ اللهُ عَلی قُلُوبِهِم وَ عَلی سَمعهِم و عَلی اَبصارِهِم غِشاوهٌ..."
"کسانی که راه انکار و حق پوشی (کفر) را برگزیده اند، تفاوتی نمی کند چه هشدارشان بدهی یا بی تفاوت بمانی. آنها ایمان نمی آورند، چرا که (به دلیل نادیده گرفتن حقایق) خداوند بر دل ها و گوش های آنها "مهر خاتمه" زده و بر چشمانشان گویی پرده ای است..."

"نادیده گرفتن حقیقت" از "خودبینی" ناشی می شود، کسی که خالق هستی را نمی پرستد، در واقع با پیروی از خواهش های دل و هوای نفس،"خودش" را می پرستد وبه رغم علم و دانشِ اکتسابی، در حقیقت گمراه است. قرآن سقوط به مرحله "خودپرستی" را،که انحرافی از خداپرستی است، از آثار ختم قلب شمرده است:
جاثیه ۲۳ – اَفَرَاَیتَ مَنِ اَتّخَذَ اِلهَه هَواهُ وَاَضَلَّهُ اللهُ علی عِلمٍ وَ خَتَم عَلی سَمعِه وَ قَلبِهِ وَجَعَلَ عَلی بَصَرِهِ ِغشاوَهً...
آیا به آن کس که هوای نفسش را معبود خود گرفته (و به آن تسلیم شده) توجه کرده ای؟ (در نتیجه طبیعی چنین رفتاری) خداوند او را هرچند عالم بود، گمراه کرد و بر گوش و دلش مهر (غفلت) نهاد و بر دیده اش پرده ای کشید...

رسم مردمان این است که برای درگذشتگانشان مجلس ختم می گیرند و به بازماندگان تسلیت می گویند، در حالی که سزاوارتر چنین است که برای ختم قلب زنده ها، نه کالبد رفتگان، عزاداری شود (مضمون خطبه130 حضرت علی در نهج البلاغه)
 
درمان :
حیرت و هراسی که به غزالی ضعیف در برابر هیبت وعظمت شیری هولناک دست می دهد، می توان تمثیلی برای تصورِ مفهوم "وجل" گرفت. وجلی که به قلب مؤمن در برابر خالق جهان هستی دست می دهد، چنین حالتی است، با این تفاوت که اولاً نسبت ضعف و قدرت در اینجا بی نهایت است، ثانیاً احساس حیرت از ترس و وحشت نیست، بلکه از حیرت و دل باختگی در برابر هیبتی است که به جای فرار جذب می کند و همچون عاشق، شیفته و شیدا و ناآرام و سرگشته می سازد.
در قرآن سه مرتبه حالت "وجل" را به قلب نسبت داده است:
۱- یک بار مهمترین صفت مؤمن را در همین دلباختگی و حیرت زدگی در برابر ذکر خدا شمرده است؛
اِنَّمَاالمُؤمِنونَ اَلَّذینَ اِذا ذُکِرَالله وَجِلَت قُلُوبُهُم ...(انفال ۲)
۲- بار دیگر به جای مؤمنین، مخبتین (خاشعین) را به خاطر همین صفت بشارت داده است:
و بَشَّرِّالمُخبِتینَ الَّذینَ اِذا ذُکِراللهُ وَجِلَت قُلُوبُهُم ... (حج ۳۵)
۳- و بالاخره از جمله نشانه های سابقین، یعنی پیشتازان در ایمان و عمل، یکی هم همین ناآرامی و نارضایتی از عمل خود در برابر عظمت معبود و مقصد و مقصودی است که به سوی آن در حرکت اند:
... وَالَّذینَ یُؤتُونَ ماءَ اتَوا وَ قُلُوبُهُم وَجِلَهٌ اَنَّهُم اِلی رَبّهم راجِعُونَ (مؤمنون ۵۷)
... و کسانی که همواره می بخشند آنچه می بخشند؛ با این حال دل هایشان در وجل (هراس و حیرت) است از این که به سوی پروردگارشان در حال رجوع هستند.

وقتی مقصد و مقصود، نزدیک و محدود باشد، همت و هنر چندانی نمی طلبد، با تلاش مختصری می توان به آن دست یافت. هر قدر از دسترس دورتر باشد، انگیزه قوی تری می طلبد. وقتی مقصد بس دور و دراز و مقصود بی نهایت باشد، هر تلاشی را هر چند جانفرسا، باید ناچیز و کوچک شمرد.
و چنین است که پیشتازان هر آنچه باید بدهند می دهند، با این حال دلهاشان راضی و راحت نیست، چرا که می دانند به سوی پروردگارشان در حرکت هستند.
این سخن را از مولای متقیان علی علیه السلام، که به راستی وجل قلبی را از او باید آموخت، شنیده اید که در تنهایی نیمه های شب و با سوز و گداز می گریست و زیر لب زمزمه می کرد:
آه، آه مِن قِلّهِ الزّادِ و طُولِ الطّریقِ و بُعدِ السَّفَرِ وَ عَظیمِ المَورِدِ
آه ، آه از کمی توشه و طولانی بودن راه و دوری سفر و عظمت جایگاهی که به آن باید وارد شد .

بار خدایا، ما را از دلبسته و زمینگیر شدن در منزلگاه های بین راه بیدار و بلند کن، تا با توشه تقوا، توان ادامه راه را کسب نماییم و در پیوستن به صالحین، در مسابقه سرعت و سبقت به سویت بشتابیم.

عبدالعلی بازرگان

.

۰ نظر ۲۵ اسفند ۹۸ ، ۱۱:۳۹

 

بزرگترین عامل موثر که خودبخود جوانان را بسوی افتخارات و بزرگیها سوق میدهد، و روح ایمان و علم و فداکاری را در آنان زنده نگاه میدارد، معرفی و بزرگداشت بزرگان و فداکاران است.
محمدرضا حکیمی، سرود جهشها ص ۱۸۴

 

۰ نظر ۲۵ اسفند ۹۸ ، ۱۱:۳۲

 

نه راه و رسم درون گرایی قرون وسطایی می تواند بیماریهای بشریت گرفتار نومیدی را درمان کند و نه ملی گرایی و جامعه گرایی ملحدانه جدید.
بی شک زمان حاضر یکی از دورانهای بحرانی بزرگ تاریخ فرهنگ جدید است. جهان نو نیازمند تجدید حیات زیست شناختی است و دین که در تجلیات برتر خود نه جزمیگری و تعبد است و نه تشریفات و کاهن بازی، تنها عاملی است که می تواند از لحاظ اخلاقی انسان جدید را برای تحمل بار مسولیت سنگینی که پیشرفت علم جدید مستلزم آنست آماده سازد و به او آن ایمانی را بازگرداند که با آن بتواند شخصیتی برای خود در این جهان کسب کند و برای پس از این جهان نگاه دارد. 
آدمی تنها با ترقی کردن و رسیدن به بینش جدیدی از آغاز و انجام خویش و دانستن اینکه از کجا آمده و به کجا خواهد رفت می تواند بر اجتماعی پیروز شود که انگیزه آن کارهای رقابتی غیر انسانی است و تمدنی را براندازد و آنرا نو کند که به علت تضاد درونی میان ارزشهای  دینی و سیاسی وحدت خود را از دست داده است.
 
اقبال لاهوری، احیای فکر دینی در اسلام - ص ۲۱۳

 

۰ نظر ۲۵ اسفند ۹۸ ، ۱۱:۲۹

 

گویا در ایران همیشه در برابر سکوت و سکون مسلط بر موسسات و آدمها و مغزها، ناگهان یکی به قصد ایجاد تحرک سر برمی دارد و  چون سکوت عظیم است، این سربرداشتن چنان تند و ناگهانی میشود که زیر پای آنکه جنبیده و سربرداشته خالی می شود و عاقبتش : اعدام، تبعید و سکوت اجباری... و اینهمه عزیزان شهیدشده اند، تبعید شده اند و از دست رفته اند تا همان سکوت دوام داشته باشد.

جلال آل احمد، در خدمت و خیانت روشنفکران جلد دوم ص ۵۷

 

۰ نظر ۲۵ اسفند ۹۸ ، ۱۱:۲۵

اسلام، هر نوع تهدید علیه جان بی‌گناهان و امنیت عمومی را مصداق «محاربه» و مستحق مجازات شدید می‌داند. اسلام، جهاد علیه اشغال‌گران را واجب و مایۀ عزت خوانده است ولی «جهاد» روش دارد. جهاد قرآنی، کشتار بی‌گناهان نیست. اسلام به‌‌دنبال پیروزی غیراخلاقی، حتی بر دشمن بی‌اخلاق نیست. مبنا و هدف سیاست اسلامی، اخلاق و اخلاقی‌بودن است. 

حسن رحیم پور ازغدی
 

۰ نظر ۲۵ اسفند ۹۸ ، ۱۱:۱۶

فاصله های معیشتی وسیع، در هر جای دنیا باشد... 
در جامعه اسلامی نباید باشد، و گرنه چه فرق است میان اسلام و غیر اسلام؟
اسلام، تنها نماز و روزه، و سختگیری در امر حجاب نیست، اسلام، برای سعادت افراد، و رشد متعالی جامعه آمده است؛ و تبعیض و تفاوت، و فقر و تکاثر، ضد انسانیت اخلاقی، و رفتار اسلامی است.

امام صادق (ع) می فرماید:
مسلمانان همه فرزندان اسلامند، من در بخشش   
 (و حقوق)، آنان را برابر و مساوی در نظر می گیرم. و فضایل اشخاص امری است بین خود و خدایشان. 
  (و موجب هیچ گونه امتیاز و معیشتی و رفاهی نمی شود)،
 و من به همه مانند فرزندان یک پدر نگاه می کنم...


محمدرضا حکیمی . منهای فقر ، ص۴۱

 

۰ نظر ۲۵ اسفند ۹۸ ، ۱۱:۱۵

آقا بالا بروی یا پائین بیائی، جامعه ‌ای را اصلا بالای سرش قرآن پهن کنید، مادامی که در آن جامعه در یک سو گرسنه بیچاره از سرما بلرزد وجود دارد و در سوی دیگر متنعمان برخوردار از همه چیز، این جامعه لجن است، تمام چهره‌اش را هم با قرآن بپوشانید، باز لجن است.
محمد حسینی بهشتی . فاصله طبقاتی

 

۰ نظر ۲۵ اسفند ۹۸ ، ۱۱:۰۹

از اسلام فقط با یک نیرو میتوان محافظت کرد و آن منطق و آزادی دادن و مواجهه صریح و رک و روشن با افکار مخالف است.
مرتضی مطهری، آینده انقلاب اسلامی، ص ۴۹

 

۰ نظر ۲۵ اسفند ۹۸ ، ۱۰:۵۳

بستن زبان مخالفان همیشه شیوه ی نادان ها و اهل جور و استبداد
بوده است.

مهدی بازرگان

۰ نظر ۲۵ اسفند ۹۸ ، ۱۰:۵۱

هر حاکمیتی جامعه را و خانوارها را به منهای فقر 
  ( اقتصادی) نرسانده باشد، اسلامی نیست. و اگر ارزش هایی پدید آورده باشند، در عین اینکه آن ارزش ها (اگر ارزش باشند) اهمیت خود را دارند، اما هرگز ارزش اصلی و درجه اول نیستند.
 
شاخص جامعه اسلامی ، جامعه­ ای است منهای فقر. شاخصی که تقلیل آن با شاخص هایی نظر ضریب جینی، شاخص رفاه اجتماعی و ... متناسب با یک جامعه اسلامی نیست. این سطور انکارکننده یا اثبات کننده کارآمدی این شاخص ها نیست؛ بحث سر این است که شاخص و تراز اسلامی، خروج کامل از فقر است که روشن است این شاخص ها توانمندی انعکاس این سطح را ندارند.


محمدرضا حکیمی ، منهای فقر

 

۰ نظر ۲۵ اسفند ۹۸ ، ۱۰:۴۸