پاره ای از دستاوردهای شریعتی
شریعتی برای ما دستاوردهایی مهم و صرف نظرناکردنی به ارمغان آورده است:
1. او این درس بزرگ را به ما داد که ما میتوانیم با جهان مدرن برخوردی فعال داشته باشیم. مواجهه او با جهان مدرن، در قیاس با مواجهه سنت گرایان ما ــ سنتگرایان در معنای عام و کلی و نه در معنای خاص و فنی کلمهــ که مواجهه ای منفعلانه و عکس العملی است، بسیار فعّال و از سنخ نوعی کنش است و نه واکنش.
2. شریعتی، برخلاف سنتگرایان، عالَم و زیست جهان مدرن را به رسمیت میشناسد اما در عین حال میخواهد به مسلمانان به طور عام و جامعه ایرانی بر اساس سنت تاریخی و فرهنگی خودش نوعی هویت نیز ببخشد. اما سنتگرایان به هیچ وجه جهان مدرن را به رسمیت نشناخته، مدرنیته را نوعی عارضه در حیات بشری تلقی میکنند.
3. سنتگرایان از مواجهه با جهان مدرن و اجتناب ناپذیری آن میگریزند و در هراس از عالم مدرن به جهان شبه تاریخی - اسطوره ای خودشان که در سنت تاریخی ما مستتر است، پناه میبرند. این در حالی است که شریعتی زیستن در جهان مدرن را کاملاً به رسمیت میشناسد.
آینده ما ایرانیان بی تردید در گرو مواجهه ای فعالانه با عالم مدرن خواهد بود و هر گونه برخورد طردی، ضدی، واکنشی و منفعلانه سنتگرایان با عالَم مدرن با شکست حتمی مواجه شده و خواهد شد.
آیندة ما نوعی بازگشت به مواجهه فعالانه با مدرنیته است، و این نحوه مواجهه فعالانه با عالم مدرن یکی از دستاوردهای بزرگی است که شریعتی برای جامعه سنتی ما به ارمغان آورده است.
4. ویژگی دیگر اندیشه شریعتی این است که وی میکوشد میان جهان سنتی و دنیای مدرن، دیالوگ برقرار کند. شریعتی نه میخواهد عالم سنت را بر عالم مدرن تفوق ببخشد و نه در صدد است جهان مدرن را بر دنیای سنت چیره کند، در حالی که سنتگرایان ما، دُن کیشوت وار، با اسب چوبین باورهای تئولوژیک و ایدئولوژیک، بیهوده میکوشند باورها و اعتقادات سنتی را به شکلی خام اندیشانه، کودکانه و پوپولیستیک بر جهان مدرن حاکم کنند ـ امری که صدالبته سودایی محال است و در مقابل، بسیاری از روشنفکران ما نیز تلاش میکنند سنت را در دل مدرنیته مستحیل کنند. ویژگی اساسی شریعتی کوشش در راه نقد توأمان مدرنیته از منظر سنت و مواجهه با سنت از منظر عقل مدرن است. این برقراری رابطة دیالکتیکی میان سنت تاریخی و عقلانیت مدرن شاخصه اصلی تفکر شریعتی است که وی را هم از غالب روشنفکران ما و هم از سنتگرایان ما تا حدود بسیار زیادی متمایز میکند.
(دیالوگ در معنای گادامری، امتزاج افقها/ دیگری در معنای لویناسی: مخالفت با اروپا محوری و منطق شرق شناسی و در همان حال تن ندادن به منطق شرق شناسی وارونه) (لویناس و دیگری)
5. شریعتی، برخلاف غالب سنتگرایان ما رویدادگی تاریخی، و لذا اجتناب ناپذیری و گریزناپذیری مدرنیته را به خوبی دریافت و برخلاف غالب روشنفکران ما واقعیت این اجتناب ناپذیری و گریزناپذیری را به منزله یک حقیقت تلقی نکرده، بر اساس نوعی هیستوریسیسم (قول به اصالت تاریخ) و فهم خطی از تاریخ به انکار اصالت اراده و تفکر انسانی در برابر جبر تاریخ نپرداخت و، در همان حال، تکیه بر اصالت انسانی، وی را به نوعی ولونتاریسم یا اراده-گرایی خام و کودکانه سوق نداد. کار بزرگ شریعتی این است که سنت تاریخی ما را وارد افق معنایی جهان و عقلانیت مدرن میکند. (در قیاس با موضع گیری ضد سنت، پوزیتویستی و سیانتیستی و علمپرستانه روشنفکران)
بیژن عبدالکریمی، شریعتی و تفکر آینده