روشنفکری دینی

سیری در روشنگریهای نجات بخش

روشنفکری دینی

سیری در روشنگریهای نجات بخش

۲۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دین» ثبت شده است

.

این شخصیت علی و این مکتب اسلام باقی مانده، اما تجزیه شده درست مثل این که من بمانم اما دستم را یک جا قطع کنند و ببرند و پایم را یک جای دیگر، سرم و چشمم را جای دیگر و قلبم را جائی و مغزم را جای دیگر، من بتمامه هستم، از میان نرفته ام و حتی تجلیل می شوم و خیلی هم تقدیس می شوم و شاید هم خیلی مبالغه آمیز، اما زندگی و حرکت نمی توانم داشته باشم زنده نیستم.


علی شریعتی، ما و اقبال

 

۰ نظر ۲۳ اسفند ۹۸ ، ۲۰:۰۱

قرآن میخواهد در مسیر پرمخاطره زندگى ، آدمى را طورى در خط و حدود خدا نگه دارد که  نه پرستنده دنیا باشد و نه چشم بسته دلباخته دین، در شکل و آداب آن.

مهدی بازرگان، گمراهان ص۲۶۱

 

۰ نظر ۲۳ اسفند ۹۸ ، ۱۹:۲۱

با پیدا شدن زندگی جدید،
آزادگی روح اسلام، با وجود محافظه کاری شدید مجتهدان ما،
 کار خود را خواهد کرد.

اقبال لاهوری،
 احیای فکر دینی در اسلام، ص ۱۸۸

 

۰ نظر ۲۳ اسفند ۹۸ ، ۱۹:۱۲

 

معنای دقیق "ترجمه فرهنگی متون دینی" این است که هر نسلی از دینداران موظف‌اند ببیند که در شرایط موجود و با توجه به امکانات و توانائی‌های حاصل از پیشرفت علم و تکنولوژی و انباشت تجربه بشری ،
گام یا گام‌های بعدی که در ادامه دادن راه پیامبر و طی کردن مسیر اصلاحات همه جانبه نبوی می‌توان و باید برداشت چیست؟  
البته این ادعا به هیچ وجه مصداقی از بدعت در دین یا افزودن چیز جدیدی به دین نیست، زیرا احکام دین ابزارهایی برای تحقق بخشیدن به اهداف/ مقاصد دین هستند و «موضوعیت» ندارند بلکه «طریقیت» دارند، و مشروعیت استفاده از هر ابزاری تا وقتی است که ابزاری بهتر و مؤثرتر و کارآمدتر از آن برای رسیدن به آن هدف در دسترس نباشد.


ابوالقاسم_فنایی 

 

۰ نظر ۲۲ اسفند ۹۸ ، ۱۳:۳۹

وقتى دین براى انسان دکان شود و زهد و تقدس یا علم و ارشاد وسیله معاش و مقام گردد، صنوف و طبقات ممتازی تشکیل  میشود که در جامعه برخوردار از احترام و اقتدار یا مزایا و منافع بوده، خواه ناخواه براى جلب مقام و مزایاى بیشتر پاى ریاکارى و انواع تظاهر و تبلیغ در میان خواهد آمد و دنباله اش به جلوه گرى و خودآرایى و بالاخره به بازیگرى با دیانت و عبادتِ خدا کشیده خواهد شد.

مهدی بازرگان، گمراهان، ص ۳۳۳

 

۰ نظر ۲۲ اسفند ۹۸ ، ۱۳:۰۵

 

 

ما منابع غنى اسلام یعنى قرآن و سنت و سیره پیامبر و اهل بیت را در اختیار داشتیم که نه تنها کلیات را بیان کرده اند بلکه به ریزترین جزئیات هم اشاره داشته اند مثل اخلاق در خانه، اخلاق اقتصادى، اخلاق جنسى، اخلاق سیاسى، اخلاق در تعلیم و تربیت، اخلاق در پوشش...

به نظر من اگر در شرق و غرب عالم راجع به اخلاق کلى گویى کرده باشند، در سنت ما، مبانى، کاملاً دقیق و جزئیات کاملاً روشن است. 
منتهى ما مثل بچه پولدارهایى می مانیم که خاطرشان جمع است که حساب بانکى شان پر از پول است و دیگر زحمتى براى برنامه ریزى و کار و تلاش و نظم نمی کنند و چشم بسته دست می کنند توى جیب بابا و یک چیزى برمی دارند. 

این غناى منابع فکرى ما، باعث تنبلى ما شده، تنبلى روحانیت، تنبلى دانشگاه و حوزه، تنبلى رسانه ها و ما مفت خور بار آمده ایم. 
مثل اقتصادمان که خاطرمان جمع است نفت داریم و این نفت رفو می کند تمام ضعف هاى مدیریتى ما را و هر کجا کم می آوریم دلمان به آن خوش است. 

در مباحث فلسفى و نظرى و اخلاق و حقوق و اقتصاد هم، هر جا که باید بنشینیم و فکر کنیم و عرق بریزیم و بحث و مناظره کنیم و بی خوابى بکشیم و بنویسیم و تحقیق کنیم و پاسخگو باشیم، می گوییم ولش کن آقا! این ها که هست ... 
این است حکایت تنبلى و مفت خورى اى که بر ما در حوزه اندیشه حاکم شده. 
مثلاً می خواهیم راجع به اخلاق صحبت کنیم، یک ربع قبل از جلسه دست مى کنیم و یک کتاب را از کتابخانه برمی داریم و با خود می گوییم خیلى خوب، من همین حدیث را که بخوانم و معنا کنم، دیگر بس است. واقعاً هم بس است، اما این باعث شده که ما دیگر فکر نمی کنیم. 
ما از نظر نظریه پردازى در بستر بسیارى از علوم، در یکى دو قرن اخیر عقیم شده ایم. مغزها تعطیل شده و تار عنکبوت بسته و همه به مرخصى رفته اند. 
نتیجه اش این شده که وقتى می خواهیم از اخلاق دینى صحبت کنیم، مجبوریم فقط کلیات را بگوییم و یا آیه و حدیث را فقط ترجمه کنیم. تازه همان را هم درست ترجمه نمی کنیم و همه ابعاد حدیث را خودمان نمى فهمیم که به بقیه بگوییم.

این را به شما بگویم، تا کسى نفهمد که چه نظریاتى در غرب و شرق، قدیم و جدید درباره اخلاق گفته شده،  اهمیت احادیث اخلاقى ما را متوجه نمی شود. 
نمى فهمد که این روایت، این سنت و روش، پاسخ پانزده مکتب اخلاقى را در دنیا دارد می دهد. 
این ها را نمی فهمیم، درست مثل بچه اى با الماس گران بهایى در دست که دارد با آن تیله بازى می کند.

حسن رحیم پور ازغدی،  انسان شدگى 

 

۰ نظر ۲۱ اسفند ۹۸ ، ۱۱:۱۹

 

از آنجا که هدف اساسی دین، تغییر شکل دادن و رهبری حیات درونی و بیرونی آدمیست، حتی بیش از جزمیات علمی نیازمند آنست که اصول اولیه اش بر بنیانی عقلانی بنا شده باشد.

محمد اقبال لاهوری،
احیای فکر دینی در اسلام، ص ۴

 

۰ نظر ۲۱ اسفند ۹۸ ، ۱۱:۱۶

ویل دورانت یک آدم ضد دین و مذهب است؛ یک تحقیقی کرده است که ارزش بسیار دارد. می‌گوید: دین صد جان دارد، یک دفعه می‌کشندش باز زنده می‌شود، دو دفعه می‌کشندش باز زنده می‌شود، پنج دفعه می‌کشندش باز زنده می‌شود. چقدر از این جوامع در دنیا بوده که دین را در آنجا کشتند باز زنده شد. 
جواب این است که دین صد جان ندارد بلکه دین معلول یک ضرورتهایی است. مگر یک چیز می‌شود صد جان داشته باشد؟! مثلاً شما یک نباتی را آمدید درو کردید و بعد می‌بینید دو مرتبه جوانه زد و رشد کرد؛ این معنی ندارد که این نبات صد جان دارد بلکه ریشه‌ی زنده دارد، تا ریشه در آب است امید ثمری است. ریشه‌ی دین همیشه در آب فطرت بشر وجود دارد.

مرتضی مطهری، 
گریز از ایمان و گریز از عمل


 

۰ نظر ۲۱ اسفند ۹۸ ، ۱۰:۵۸

بعضى از بحث هایى که امثال بهشتى و مطهرى و برخى روشنفکران دینى قبل از انقلاب داشته اند، از سطح تفکر و غلظت محتواى بالاترى نسبت به تولیدات امروز ما قرار دارد. 
ما هنوز تقریباً سر سفره آنها نشسته ایم. با آن ادبیات و با آن سعه صدر و قدرتى که آن ها وارد عرصه هاى فرهنگ دینى می شدند، ما نتوانسته ایم وارد شویم. 

ما در عرصه فرهنگ، هم از رانت حکومت استفاده می کنیم و هم از رانت دین، معنى اش این است که ما وارد عرصه اى شده ایم که به خودى خود، قسمت بسیارى از مسیر طى شده است و ما بقیه راه را باید برویم. 
یعنى مثل قبل از انقلاب نیست که رقباى ما بر همه چیز مسلط بودند و ما در حاشیه قرار داشتیم. 
اتفاقاً آن شرایط از جهاتى بهتر بود چون وقتى افرادى می دیدند که حتى یک مسجد هم ندارند و در یک مدرسه هم نمی توانند بروند حرف بزنند، رسانه هاى عمومى که هیچ! و با آن همه رقباى چپ و راست، طبیعتاً می دانستند که براى اثرگذارى باید باسواد باشند و منطقى حرف بزنند و اخلاقى برخورد کنند، چون همه سرمایه شان را باید خودشان به دست می آوردند. 
نه آویزان از حکومت بودند و نه آویزان از آبروى دین و مذهب.

استفاده از رانت دین یکى از دو آفتى است که نهادهاى فرهنگى ما را تهدید می کند، این که بگوییم، موضع دین حق است، من هم که نماینده اسلامم، پس شما خفه شو! خفه شو دیگر! اسلام حق است، من هم اسلام مجسم هستم، معادله دیگر تمام است، شما دیگر چه  گویى؟، این خطر استفاده از رانت اسلام براى پوشش دادن ضعف هاى مدیریت فرهنگى، تولید فکر و نوآورى است. 
دقیقاً یعنى من آنم که رستم جوانمرد بود. من آنم که اسلام برحق است. خب اسلام برحق است، به تو چه ! ما داریم سرمایه اسلام را مصرف می کنیم، سرمایه اى که مجاهدانى از شهریور هزار و سیصد و بیست به این طرف با خون دل و اشک چشم جمع کردند...

 قبل از انقلاب مثلاً یک مسجد پیدا می شد به نام مسجد الجواد میدان هفت تیر یا حسینیه ارشاد، و جورى تولید فکر می شد از داخل آن یک محل، که هنوز که هنوز است آدم آرزو می کند که آیا می شود باز هم چنین کارهایى کرد؟!

 بیست و پنج یا بیست و شش نهاد کاملاً مجهز با تشکیلات سراسرى کشورى داریم که  قبل از انقلاب، آرزوى یکى از آن ها هم در ذهن کسى نمی آمد:
 سازمان تبلیغات اسلامى،
 شوراى سیاست گذارى ائمه جمعه،
سازمان هاى فرهنگى هنرى شهردارى ها 
دفتر تبلیغات قم که ده ها هزار طلبه در اختیار دارد، 
پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه،
 ستاد اقامه نماز،
 مرکز کامپیوترى علوم اسلامى،
  بنیاد شهید،
 شوراى عالى انقلاب فرهنگى،
  معاونت تبلیغ حوزه علمیه قم،
  مرکز امور مساجد
 ️سازمان صدا و سیما که خودش یک امپراطورى است،
 انجمن اسلامى دانش آموزان که در کل دبیرستان ها حضور دارند،
 سازمان فرهنگ و ارتباطات که در کل کشورهاى دنیا نمایندگى دارند،
 مرکز اسناد انقلاب اسلامى که همین مرکز با کار درست روى اسناد می تواند براى یک نسل هویت سازى کند، 
 شوراى عالى قرآن،
 آستان حضرت عبدالعظیم 
 آستان قدس
  و ... 
  
این یعنى بخشى از امکانات فرهنگى کشور، اما چگونه است که ما باز هم کم می آوریم؟! مشکل کجاست؟

یکى از مشکلات این است که ما فکر می کنیم مردم ماشین هستند، یعنى به آن ها باید اطلاعات بدهیم و بگوییم تغییر کن، فکر کردیم که مشکل مردم فقط مجهولات نظرى است. 
مردم آدم هستند و آدم با آدم رو به رو می شود. 
یک وقتى در جلسه اى سال ها قبل صحبت می کردم، یک دانشجویى بلند شد و علیه قرآن چیزى گفت، من به حساب خودم، قشنگ نیم ساعت جوابش را دادم، از او سوال کردم که ابهام دیگرى مانده؟ گفت نه، بعد از جلسه آمد پیش من و تشکر کرد، گفت سوالم را جواب دادى، از حرف هایتان خوشم می آید، اما از خودتان بدم می آید! 
️یعنى ما اگر درست ترین حرف ها را هم بزنیم، باز معلوم نیست کار فرهنگى شده باشد، ضمن این که گاهى اوقات حرف هایمان هم درست نیست.

حسن رحیم پور ازغدی،"دین، شروع عقلانى" 

 

۰ نظر ۲۱ اسفند ۹۸ ، ۱۰:۵۲

دین در جهان معاصر چه سخنى و چه پیامى دارد؟ 

نماز خواندن و روزه گرفتن پیام دین نیست. پیام و محتواى درست دین آن است که زندگى شما را دین رهبرى کند،آینده شما را دین تأمین کند، آبرو و ناموس شما را دین حفظ کند، جامعه شما بر پایه دین تشکیل شود،خط مشى شما را دین رقم زند، وگرنه دین هیچ تاثیرى نخواهد داشت. ما تنها هاله و شبح دین را داریم... باید از نفس خود آغاز و دین را اجرا کنیم. نگویید دیگران به دین عمل نمى کنند . شما را به دیگران چه کار؟ اگر نمى خواهیم خود را بسازیم و اگر بر اساس دین حرکت نمى کنیم ، دیگر چرا آبروی دین را مى بریم؟ 

موسى صدر، انسان آسمان 

 

۰ نظر ۲۱ اسفند ۹۸ ، ۱۰:۳۹